قند عسل های مامان و بابا

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ...

1392/7/16 15:48
نویسنده : مامی حدیثه
201 بازدید
اشتراک گذاری

با لاخره شاخ غول شکست و بس از3 ماه و 16 روز دوری اینترنت در خانه ی جدید نصب شد و ما دوباره ان شدیم .البته اگه کمک زن دایی جون نبود هنوز وصل نشده بود.ممنووووووووووووون زن دایی .

 

تو این مدت کلی اتفاق افتاده که همشو مینویسم.

حدود ا ماه گشتیم تا خونه ای که می خواستیم رو پیدا کردیم .خدا رو شکر خونه ی خوبیه .3 روز قبل از ماه رمضون اسباب کشی کردیم و در خانه ی جدید امدیم هنوز وسایل خونه رو جا نداده بودیم که طاها کوچولو تب کرد .بردیمش دکتر گفت بیماری ویروسی و تا دو روز دیگه خوب میشه اما بچم خوب که نشد هیچ بد تر هم شد و از روز سوم بدنش شد پر از دونه های قرمز .طفلی بچم حتی کف دستاشم پر از دونه بود .حدود یه 20 روزی درگیر بودیم تا حال بچم خوب شد.

13 مرداد تولد پارسا گلی بود همون روز جشن نگرفتیم چون دایی من و خانوادهاش از هلند میومدن و دایی مهدی و زن دایی هم اواخر مرداد مرخصی داشتند  و از انجایی که تولد طاها گلی هم 13 شهریور  بود  ما تولد هر دوتاشونو با هم گرفتیم که توی پست های بعد با کلی عکس توضیح میدم.

 

توی این مدتی که شیراز اومدیم کمتر میشه خونه ی خودمون باشیم یا مهمانی هستیم یا بیرون از خونه .خلاصه که بهمون خوش گذشته .نیشخند

دیروز هم بابایی با یه حکم جدید کاری اومد خونه که خیلی ما رو خوشحال کرد .بابایی دیگه رئیس شعبه نیست شده مدیر حسابداری و رئیس خزانه ی کل منطقه  .تبریک بابای مهربون ایشالا یه روز سرپرست منطقه بشی.تشویقهورا

قراره امشب سور بده البته نا گفته نماند امروز سالگرد ازدواج من و بابایی هم هست .بابا که هنوز خونه نیومده  باید صبر کنم ببینیم چکار میکندخیال باطل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

♥ مامی ملودی جون ♥
17 مهر 92 19:48
ای جونم خوش اومدی . سالگرد ازدواجت مبارک . در ضمن سالگرد ازدواجت مصثادفه با تولد پنبه زود زود بنویس . شغل جدید مسعود هم مبارک فقط امیدوارم مشغله اش کمتر شه نه بیشتر


ممنون .بازم ممنون.خخخخخخخخخخخ چه تصادفی.

خدارو شکرخیلی واسش بهتر شد.