پدر نبض زندگی...
در سایه آفتاب پدر
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانهات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
میخواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصههایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخنهای ضرب دیده ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه چیز را فرا میگرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکتهای غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی میریزد.
دلم میخواهد به یکباره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبیات را که نگاه میکنی، یادم میآید که وقت غنچهها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هممعنی، کنار هم چیده شدهاند. یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی علیه السلام است.
یه تبریک از صمیم قلبم به همه باباهای مهربون و دوست داشتنی بخصوص بابای خودم و مسعود عزیزم .ان شاالله سایتون از سر ما کم نشه
من اینو خوب میدونم که تو خونم بچه ها باباشون بشتر از من دوست دارم .راستش بعضی وقتا دلم میگیره ولی وقتی میبینم چطور عاشقانه میپرستیدش خوشحال میشم .چون یه پدر خیلی بیشتر از مادر میتونه پسر ش رو درک کنه چون خودش تموم روز های پسر بودن رو تجربه کرده..
امیدوارم 120 سال سایش از سرمون کم نشه.
امسال پارسا میگفت مامان روز مرد مال منم هست خوب منم مردم دیگه واسه منم باید هدیه بخری
منم چون میدونستم لباس ورزشی خیلی دوست داری یه بلوز شورتش و رزشی واست خریدم البته دو تا دیگه از تیم های خارجی داری ولی دوست داری همه رنگشو داشته باشی
مبارکت باشه عزیزم ان شاالله به شادی بپوشی.واسه بابایی و اقا جونم کفش گرفتم که امیدوارم پسندیده باشن
ببخشید عکس ها با کیفیت نیست اخه دوربین هنوز خرابه .این عکسارو هم با گوشی گرفتم
♥♥عشقولانه هایی از جنس پدر و پسر♥♥