قند عسل های مامان و بابا

ای داد و بیداد...

1392/11/30 23:32
نویسنده : مامی حدیثه
340 بازدید
اشتراک گذاری

دلم میخواست تو وبتون همش از خاطرات شیرین و خوبتون بنویسم تا هر وقت بخونید لذت ببرید.اما از بعضی اتفاق ها واقعا نمیشه گذشت.

چند بار خواستم این پست رو بذارم ولی پشیمون میشدم تا اینکه امشب خوابم نیومد و یاد این اتفاق افتادم .مصمم شدم که بیام و خاطرشو ثبت کنم.

 

واما ماجرا...

 

صبح روزی که داشتیم میرفتیم برازجان طاها خیلی سر حال نبود روی مبل لم داده بود و فیلم تولدشو نگاه میکرد(فقط به دیدن فیلم های خانوادگی علاقه منده).یه کم شیر اوردم دادم به طاها که بخوره همشو ریخت رو لباسش حتی حوصله ی خوردن هم نداشت .اومدم لباساشو در اوردم رفتم یه بلوز دیگه بیارم که دیدم صدای جیغ پارسا بلند شد.وحشت زده اومدم تو سالن و دیدم......ای داد و بیداد.....

پارسا غش کرده از گریه و مثل بارون داره اشک میریزه .طاها هم زل زده به پارسا...

یه دفعه دیدم لپای پارسا رو ...

 

 

 

 

 

 

                                      گازش گرفته...

 

الهی بمیرم.همین الان هم که عکسشو میبینم دلم ریش میشه.همون موقع که حال پارسا رو دیدم ناخود اگاه رفتم سراغ طاها و یه کوچولو فوق العاده اروم زدم پشت دستش.

طاها هم دل نازک زد زیر گریه...میدونی بعد چی شد؟

تو همون لحظه پارسا در حال گریه میگفت مامان ولش کن ...عیبی نداره ...دعواش نکن...

اخه چقدر تو مهربونی پسر خوبمقلب

 

 



 

 

 

 

 

الهی قربون صورت نازت بشم . میدونم چه دردی داشت.اخه چند باری هم نانای بیچاره ی منو به دندون کشیده...وای که چه دردی داره...

 

 

 

 

 

 

 

اینم طاها بعد از دعوا کردن مامانی...

 

خدا رو شکر جاش نموند و زود خوب شد.از اون روز به بعد وقتی پارسا از مدرسه میاد و طاها واسش ذوق میکنه پارسا خم میشه بوسش میکنه و بعد به طاها میگه داداشو ببوس...اونم یه ماچ ابدار بهش میده...

Smiley bisous 175
Smiley bisous 21

 

 

 

 

امیدوارم از این اتفاق ها دیگه نیفته  قند عسلا...

 

 

 

   1190207275-120.gifاین دسته گل هم از طرف طاها برای داداش خوب و مهربونش برای عذر خواهیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

♥مامی ملودی جون ♥
2 اسفند 92 15:30
ای وای الهی بمیرم برای پارسا میدونم خیلی درد داشته دای اون اشکاش . انشا الله دیگه طاها هم متوجه اشتباهش شده
مامی حدیثه
پاسخ
خدا نکنه عزیز دلم.اره طاها واقعا فهمید که کار بدی کرده
مامان پرهام
4 اسفند 92 2:55
واقعا ای داد و بیداد