اولین بارون پاییزی...
اخر دل اسمون شکست تو ما رو خیس اشکاش کرد خدا یا بخاطر این نعمت بزرگت که من بهش میگم موهبت الهی شکر هزاران مرتبه شکر خدای خوب و مهربون .تو با وجود اینکه خیلی از بنده هات حرفتو گوش نمیکنن و دنیا رو از وجودشون زشت و کثیف میکنن بازم بارون رحمتتو واسشون نازل میکنی .خدایا تو چقدر بخشنده مهربونی...
دیشب نیمه های شب بارون شروع شد و هنوزم ادامه داره واقعا شیراز پاییزی شده تو کوچمون پر از برگ های خشک درختاست که حال با اومدن بارون خیس خیس شدن .
حدود ساعت 12 و نیم وقتی داداش پارسا میخواست بره مدرسه اقا جون اومد پیش ما . چون چتر دستش بود طاها با تعجب نیگاش میکرد و از اینکه یه چیز جدید دیده کلمات عجیب غریبی رو میگفت .قومونت بشم که اظهار نظر میکنی جو جو خودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی