اخر هفته و خوشحالی مامانی...
روز پنج شنبه رفته بودیم واسه اقا پارسا لباس بخریم که الحمدلله در این شهر به راحتی گیر نمیاد و ما مجبوریم چندین جا رو بگردیم تازه اگه اون چیزی که دلت میخوات گیر بیاد.ولی این دفعه برای من بد که نبود هیچ خیلی هم خوب بود .یکی از بهترین دوستانم رو که توی خوابم نمیدیدم پیدا کردم و از این بابت خیلی خیلی خوشحالم .
چند وقتی هست که طاها جونم خیلی بیقرار شده . وقت در اوردن دندون های بالاش هست طفلی بچم خیلی اذیت میشه حتی این چند روزه غذا هم درست نمی خوره . دیروز بالاخره دندونکش در اومد و مامانی خیلی خوشحال شد این هم چند تا عکس دلبری جیگر مامان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی