اخر هفته ی ما...
سلام به همه ی دوستای گلمون .
امروز با کلی عکس از اخر هفتمون اومدیم.اول یه خبر که بازم طاها جوجو دو تا دندون عجیب غریب در اورد ی.دندون نیش بالا سمت راست ودندون اسیاب اخر از بالا بازم راست.قربونت برم خیلی اذیت میشی تا دندونات در بیاد .حسابی لاغر شدی نفسم..
روز پنج شنبه صبح اقاجون و خاله الناز اومدن پیش ما و اقا جون دعوتمون کرد شام خونشون .(البته بماند که ما یه شب در میون اونجاییم خخخخخخخخخ)ولی مثل اینکه مهمونای دیگه ای هم دعوت بودن .خاله زری اینا .دایی مهدی خودم و مامان بزرگ وبابا بزرگ و خاله شهدخت هم بودن .مامان جون هم مثل همیشه حسابی افتاده بود تو زحمت .
دوربین رو با خودم نبورده بودم و هیچ عکسی نگرفتم . قبلش رفتیم الوند خرید واسه مامانی و بعدش هم رفتیم چمران اش کارده خودیم واقعا تو هوتی سرد چسبید .جای همه ی دوستامون خالی.
اما جمعه شب اقا پارسا حوصلش سر رفته بود و بگی نگی غر غر میکرد .بابایی هم که خیلی گل پسرشو دوست داره پیشنهاد کرد بریم پارک سر پوشیده ی هایپر .این شد که در عرض اکی ثانیه ما اونجا بودیم و قند عسلا حسااااااااابی بازی کردن و خیلی بهشون خوش گذشت...
ادامه ی مطلب یادت نره.......بدو بیا
اینجا هم منتظری تا بری تو قلعه ی شادی
ایشالا که بهت خوش گذشته باشه عزیز دلم
ای خانم کجا کجا؟؟؟؟؟؟؟
الهی قربون اون قدم هات گل پسر...
طاها کوچولو ببین داداش و بابا چقدر دوست دارن .همش مواظبت هستن که نیفتی...