قند عسل های مامان و بابا

بد قولی مامان...

1392/3/8 0:00
نویسنده : مامی حدیثه
252 بازدید
اشتراک گذاری

قند عسلای عزیزم سلام .الهی مامان قربونتون بشه.تو این چند روزه خیلی درگیری فکری واسم پیش اومده نتونستم واستون چیزی بنویسم .ببخشید .مخصوصا تو پارسا جونم این چند روزه حوصله ی خودم هم ندارم امیدوارم از مامان دلگیر نشی .میدونم الان تابستونه و تو دلتو  واسه تفریح و گردش صابون زدی ولی قول میدم در اولین فرصت بریم شیراز و کلی واسه خودت حال کنی .راستش رو بخوای منم دلم تنگ شده مخصوصا که قراره اقا جون رو پنج شنبه عمل کنن و من دوست دارم اونجا باشم ولی بخاطر شرایطی که فعلا واسه بابایی پیش اومده و خودت در جریانی فعلا نمیشه هیچ تصمیمی گرفت.

قربون تو هم بشم طاها جوجو .دیروز دو تا دندون بالا رو با هم در اوردی و ما کلی ذوق کردیم.ماچ

حدود 1 ماه پیش از شما کلی عکس تو اتلیه گرفتیم  البته از طاها جوجو بیشتر .چون بچم اولین بار بود که برده بودیمش اتلیه خیلی خیلی خیلی خوشکل شده پریروز عکس ها رو تحویل گرفتیم امروز هم رفتیم تا سی دی عکسا و کلیپشو بگیریم  ولی اتلیه تعطیل بود.سی دی رو که گرفتم حتما عکساشو میذارم.

ولی عوضش رفتیم تو بازار یه دور کوچیکی زدیم و یه خرج ناقابل رو دست بابا جووووووووونی گذاشتیم دو تا کفش راحتی واسه اقا پارسا و اقا طاهای گل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قربون اون خندیدنت جوجوی من

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ماهان
8 خرداد 92 13:37
اي جووووووووووووووونمي چه كفشاي خوشگلي..چه مامان باباي مهربونيوچه گل پسمل نازي كه اين همه كفشاشو دوست دارهعزيزان دلم مباااااااااااااااركتون باشه


ممنون از شما خاله ی مهربون که همیشه به ما سر میزنید
مامان فاطمه
9 خرداد 92 23:00
انشاالله که عمل بابا جونت هم انجام بشه و مشکلی براش پیش نیاد.


ان شاالله
♥مامی ملودی جون ♥
12 خرداد 92 1:13
ای جونم چه قده نانازن کفشا


مرسی خاله جونی
مامان آناهیتا
14 خرداد 92 1:29
وای خدای من چه نازه این پسر چه خنده هایی فکر کنم ساکن بوشهر هستید عین خودم

تازه پیداتون کردم کجا می خواید برید

ببوسش وقتی می خنده از طرف من




مرسی عزیزم .اره ما داریم میریم ولی عاشق بوشهریم واز اینکه با شما اشنا شدم خیلی خوشحالم .