مهمانی و داداشی ها
چند شب پیش ما رفته بودیم خونه ی خاله مرضیه و خیلی بهمون خوش گذشت .من و خاله مرضیه اونقدر گرم صحبت و تعریف از گذشته بودیم که فراموش کردم از شما عکس بگیرم .ببخشید خوشکلکا
ولی عوضش هر دوی شما مثل دو مرد اروم و مودب بودید افرین.پسرکای خودم.
وقتی به خونه بر میگشتیم اقا پارسا هوس ساندویچ کرد و ما رفتیم واسش بخریم .پشت مغازه یه تابلوی دیجیتالی بود که طاها کلی واسش ذوق میکرد وتا می بردیمش کنار گریه میکرد ومیخواست نگاش کنه .خلاصه یه ده دقیقهای ما رو سر پا نگه داشت .
این هم بابایی وطاها .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی