قند عسل های مامان و بابا

عکس های پارسا گلی ♥♥♥

                                                                          این عکس تولد ١ سالگی شما ست که خونه ی مامان بزرگت گرفتیم و خیلی خوش گذشت.  این جا هم ١ سال و ٧ ماهت بود خوشگلم.ببخشید عزیزم که عکسات کیفیت خوبی نداره اخه از روی البومت عکس گرفتم.  ...
10 ارديبهشت 1392

کودکی پارسا

تا 1سالگی خیلی گریه میکردی و فقط تو بغل بابایی اروم میشدی واسه همین هم الان بابایی هستی نفسم.ولی عوضش رشد خوبی داشتی وخیلی هم زبر و زرنگ.3ماهه بودی که دکتر طلاچیان ختنه ات کرد.4ماهگی اولین دندون رو در اوردی .4ماه ونیم بودی که اولین کلام رو گفتی...ادیث یعنی حدیث قربونت برم خیلی با مزه میگفتی 11 ماهگی هم راه افتادی با اون پاهای تپلی ...
8 ارديبهشت 1392

شروع زندگی مامان و بابا

همون طور که میدونین اسم من حدیثه هست و اسم همسرم مسعود . ما خیلی عاشقانه زندگی مشترکمون و شروع کردیم و سال 83 بود که به صورت رسمی زندگی مشترکمون کنار هم شروع شد . بعد از ازدواج به خاطر شغل همسرم برای زندگی به جزیره خارگ در استان بوشهر رفتیم . و پسر اولم پارسا رو اونجا باردار شدم و پارسا متولد بوشهر هستش ( البته بعداً مفصل در مورد تولد پارسا براتون توضیح میدم ) . حدود 5 سال اونجا زندگی کردیم و بعد منتقلا شدیم به بوشهر . در حال حاضر ساکن بوشهر هستیم و 8 ماه پیش خدا فرزند دیگه ای بهمون داد که اسمش طاها هست و با خودش کلی خوشحالی و برکت به زندگیمون آورد .
5 ارديبهشت 1392