حرف های مادرانه...
هر کدام از ما که به دنیا میآییم قدم در جادهای میگذاریم به نام زندگی که من اسم آن جاده را موفقیت میگذارم.
پس قوهی تخیل خود را بالا میبریم و ببینیم که چهقدر آدم همراه ما در این جاده قدم گذاشتهاند.
این جاده هم مثل بقیهی مسیرها چاله و چوله زیاد دارد (سختیها و مشکلات غیر منتظره). در این مسیر حیوانات خطرناکی هستند که قصد آزار ما را دارند (حوادث ناگهانی ناراحتکنندهای که ممکن است در جنگ با آنها شکست بخوریم) و آدمهایی که خیر و صلاح ما را نمیخواهند و میخواهند که ما از مسیر عقب بمانیم (منظور افرادی هستند که نمیتوانند موفقیت ما را ببینند، مشاورههای اشتباه میدهند یا نمیگذارند برای هدفمان تلاش کنیم). حتی گاهی اوقات ممکن است حواسمان کاملاً به مناظر اطراف پرت شود و درگیر حاشیه بشویم (حاشیههای زندگی ما بسیار چشمگیرند ولی سرگرم شدن با آنها باعث میشود از اصل مطلب غافل بمانیم).
قسمتهایی از این مسیر، تاریک است (باید هم باشد. اینجاست که فرق بین انسان قوی و ضعیف مشخص میشود). ولی کسانی هستند تا راه را برای شما روشن کنند. خانوادهتان، مشاور و معلمهایتان و برخی از دوستان راه را بری شما روشن و هموار میکنند. راه شما برف و بوران دارد (گاهی اوقات ادامه پیدا کردن شرایط سخت برای ما غیر قابل تحمل خواهد شد ولی به جز ادامه دادن مگر راه دیگری هم هست!) و ممکن است حین راه رفتن زمین خورده و دست و پاهایمان آسیب ببیند ولی با این حال آیا میتوانیم دست از تلاش بکشیم؟
انسانی موفق است که از تمام این شرایط درس گرفته و برای ادامهی راه از این تجارب استفاده کند. فکر میکنی چرا بعضیها مسیر موفقیتشان را زودتر سپری میکنند؟ آنها نه تنها از تجارب خودشان بلکه از هممسیرهای خودشان نیز یاد میگیرند. حالا خودت را تصور کن. شما در قسمت حساسی از این مسیر هستی. خودت آیندهساز خودت هستید و اگر فکر کردهای که با رسیدن به دانشگاه این مسیر پایان مییابد سخت در اشتباهی . دانشگاه مانند شهری است که شما در آن برای مدتزمانی میمانید و برای رسیدن به موفقیتهای بعدی آماده میشوید.
حواست باشد: نه آنقدر آهسته قدم بردار که همه از شما جلو بزنند و نه آنقدر شتابزده حرکت کن که در جایی از مسیر ببری و خسته شوی. آهسته و پیوسته گام بردار. گاهی لازم است که بایستی و به اطرافت نگاهی بیندازی و ببینی در کجای کار هستی
قوی باش و به خودت ایما داشته باش. |